اگر خدای سبحان برهانی را در قرآن ارائه کرد کلید آن مطلب اسماء حسنایی است که ذیل آن برهان بیان شده، زمانی سبحان است، زمانی غفور است و...؛ هر اسمی از اسمای حسنی خدا که در ذیل آیه قرار می‌گیرد مضمون آیه است و آیه با فهم آن اسم است که درست فهمیده می‌شود.

 

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، آیت‌الله العظمی جوادی آملی در تفسیر آیات 72 تا 81 سوره مبارکه یاسین بیان کرد: سر اینکه سوره مبارکه یاسین قلب قرآن است این است که معاد اصلی‌ترین و عنصری‌ترین محور اعتقاد دینی است در این سوره به بیان شفاف به بحث معاد پرداخته شده است.
وی ادامه داد: در جریان وحی و نبوت در این سوره نیز از آغاز این سوره نبوت شروع می‌شود تا شواهد دیگر. اما در جریان معاد فرمود اینها هیچ دلیل عقلی بر نفی ندارند فقط استبعاد می‌کنند و سر مهم بودن جریان معاد این است که همه کارهای انسان وابسته به معاد است اگر معاد برای انسان روشن شود هرگز نه بیراهه می‌رود و نه راه کسی را می‌بندد چون هر کاری که انجام می‌دهد عمل انسان را در رهن خود قرار می‌دهد. اگر انسان بفهمد که در معاد عمل از عامل جدا نیست تلاش می‌کند که جز حق نیاندیشد و در خدمت جامعه باشد.
فراموشی معاد بزرگ‌ترین مشکل انسان است
این مرجع تقلید تصریح کرد: مشکل‌ترین دشواری‌های انسان این است که معاد را فراموش کرده ‌است و فقط می‌داند اجمالا که معادی و روز حسابی هست. خداوند در آیه 26 سوره ص می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَن سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ بِمَا نَسُوا یَوْمَ الْحِسَابِ؛ در حقیقت کسانى که از راه خدا به در مى‏روند به [سزاى] آنکه روز حساب را فراموش کرده‏اند عذابى سخت‏ خواهند داشت» برهان این آیه این است که چون اینها معاد را فراموش کردند به بیراهه رفتند. اهمیت معاد این است که با سرنوشت ابدی انسان سروکار دارد سخن از یکصد سال، هزار سال و میلیارد سال نیست سخن از ابد است و برای اینکه تا ابد راحت باشیم باید فکر ابدی داشته باشیم.
کافران دلیلی برای محال بودن معاد ارائه نکردند
آیت‌الله جوادی آملی تصریح کرد: مسئله‌ای که در آیات سوره یاسین مطرح است این است که هیچ کدام از کافران دلیلی برای استحاله (محال بودن معاد) اقامه نکردند فقط استبعاد (گفتند بعید است این طور باشد) کردند و استبعاد آنها این است که چطور می‌شود که دوباره مبعوث شویم، چطور می‌شود که مرده زنده شود، چطور می‌شود که ما که گم شدیم پیدا شویم. خداوند در آیات مختلف قرآن پاسخ این استبعاد کافران را داده است که یکی از آن آیات، همین آیات پایانی سوره یاسین است.
این مفسر قرآن بیان کرد: خداوند فرمود در علم ذات اقدس اله هر چیزی محفوظ است و چیزی در آن گم نمی‌شود. حقیقت شما جان شماست و زمینی نیست، در دست فرشتگان است و هرگز گم نمی‌شود و بدن شما هم ذراتش در عالم هست و خداوند به کل شی علیم است. تمام حقیقت شما در دست فرشتگان مامور ارواح هستند و بدن شما هم همان طور که در دنیا دچار تغییر و تبدل است و در حقیقت شما تغییری رخ نمی‌دهد آنجا هم دچار تغییر و تبدل خواهد شد ولی باز هم حقیقت شما همان است. اگر کسی بیست سال پیش دزدی کرده است و حالا بعد از بیست سال ممکن است دستش را چند بار عوض کرده باشد قطع کرده باشد و دوباره پیوند زده باشد اما با وجود این اگر بعد از بیست سال حکم او مشخص شود و قرار باشد دستش قطع شود نمی‌تواند بگوید این دست آن دست نیست، در حقیقت این دست همان دستی است که سال‌ها پیش دزدی کرده است اگر چه قطع شده است و دوباره وصل شده است، این همان دست است چرا که هر دستی که نفس و روح انسان قبول کند دست همان دست است.
معرفت‌شناسی تجربی بدون معرفت‌شناسی تجریدی پایه علمی ندارد
وی ادامه داد: این استبعاد کافران به این دلیل است که دچار معرفت‌شناسی تجربی هستند. اما این نوع معرفت‌شناسی آنها را به جایی نخواهد برد و کسی که گرفتار تجربه و معرفت‌شناسی تجربی است باید بداند که معرفت‌شناسی تجربی بدون معرفت‌شناسی تجریدی هیچ پایه علمی ندارد الان مهمترین علوم تجربی پزشکی، دامداری، کشاورزی و .. است یک پزشک ممکن است هزاران بیمار را درمان کرده باشد دارویی که استفاده کرده است فقط برای همان‌هایی است که تجربه کرده ‌است و دیگر به صرف تجربه نخواهد توانست حکم کند که برای آیندگان نیز این دارو باعث درمان شود یا اینکه این داور باعث درمان افراد دیگر در دیگر سرزمین‌ها می‌شود. این احکام تجریدی هستند و تجربی نیستند. این عقل است که می‌گوید اگر درمان این داور اتفاقی بود و ربط ضروری بین داور و درمان نبود پس دائما و اکثرا باعث درمان نمی‌شد پس زمانی که اینگونه نیست و هزاران نفر با این داور درمان شده‌اند کشف می‌کند که رابطه آنها ضروری است و این یک قیاس تجریدی و عقلی است و درست است و طبیب با استناد به این قیاس تجریدی و عقلی به کار و تجربه خود حجت می‌دهد و حکم می‌دهد که این دارو برای همه کسانی که این بیماری را دارند می‌تواند خوب باشد و باعث درمان آن بیماری باشد. بنابراین بدون تجرید، علمی مستقر نخواهد شد.
شبهه آکل و ماکول از ابتدایی‌ترین شبهات در زمینه معاد است
این مرجع تقلید تاکید کرد: یکی از شبهاتی که در مورد معاد و برانگیخته شدن دوباره در قیامت مطرح است شبه آکل و ماکول است از شبهات قدیمی در این مسئله است. شبهه آکل و ماکول که اگر مومنی گوشت کافری بخورد یا بالعکس این گوشت خورده شده در قیامت متعلق به کدام بدن خواهد بود، آیا در هر دو زنده می‌شود؟ یا متعلق به هر دو است؟ از ابتدایی‌ترین شبه‌های معاد است چرا که انسان هرگز انسان نمی‌خورد، انسان حیوان نمی‌خورد انسان گیاه نمی‌خورد انسان جماد می‌خورد. انسان حیوان رشد کننده نمی‌خورد و نبات نمی‌خورد. وقتی که گوسفند زنده است گوسفند است و زمانی که ذبح شد که دیگر گوسفند نیست جماد است. در مورد انسان هم همین طور است زمانی که عضو بدن یک انسان جدا شد دیگر انسان نیست بلکه جماد است به همین خاطر است که این بی ارزش‌ترین شبهه و عامی‌ترین شبهه است. این گوشت زمانی که از بدن ادم جدا می‌شود دیگر مومن و کافر و این حرفها نیست. آنچه فصل مقوم انسان آن را قبول کند بدن انسان است آنچه روح قبول کند بدن ماست چرا که همه چیز را روح انجام می‌دهد.
مرگ هجرت است و به معنای معدوم شدن نیست
آیت‌الله جوادی ابراز کرد: بنابراین جان انسان به طور کلی از بین نمی‌رود و مرگ هجرت است و تخلل عدم بین متحرک و مقصد نیست؛ بلکه از جایی به جایی دیگر رفتن است. مرگ به معنای فرو رفتن در گودال عدم که بعد بخواهد در آخرت از آن بیرون بیاید، نیست. اینکه برخی‌ها فکر می‌کنند عدم است به خاطر این است که زمانی که هجرت می‌کنند و از منقول عنه به منقول به منتقل می‌شود زمانی که به منقول به می رسد فکر می‌کنند که منقول عنه معدوم شده است.
وی اظهار کرد: همان طور که بیان شد یکی از استبعادهای مشرکان برانگیخته شدن مجدد در معاد است همان طور که در آیه 81 این سوره خداوند در مورد آن صحبت کرده و این گونه پاسخ آنها را می‌دهد: «أَوَلَیْسَ الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ یَخْلُقَ مِثْلَهُمْ  بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِیمُ؛ آیا آن کسى که آسمان‌ها و زمین را آفریده است توانا نیست که با آفرینش دوباره انسان‌ها همانندشان را بیافریند؟ چرا، تواناست و اوست آفریننده‌اى که همواره مى‌آفریند و به همه خلایق داناست» خداوند در آیه 27 سوره روم نیز همین مسئله را با بیان دیگر دارد «وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى» در این آیه خداوند به این اشاره دارد که بازگرداندن شما در معاد برای او آسان‌تر است اما بعد از آن سریع می‌فرماید: «وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَى» مگر می‌شود برای خدا آسان و آسانتر وجود داشته باشد.
آیت‌الله جوادی آملی بیان کرد: آسان و آسان‌تر برای کسی است که فاعل با حرکت است اما کسی که فاعل به اراده باشد، آسان و سخت معنایی ندارد برای قدرت نامتنهای الهی چیزی سهل و آسان و سخت نیست. پس او با اراده کار می‌کند همچنان که در قسمت پایانی سوره یاسین آمده است «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ؛ وقتى ایجاد چیزى را بخواهد، کارش جز این نیست که به آن مى‌گوید: باش. پس آن موجود مى‌شود» اگر موجودی قدرتش نامتنها بود و با اراده کار می‌کرد و با صرف اندیشه او کار اندیشه انجام شد هر کاری برای او آسان است.
فهم آیات قرآن منوط به فهم اسماء الهی است
این مفسر قرآن کریم اظهار کرد: در جریان آیه پایانی سوره یاسین خداوند می‌فرماید «فَسُبْحَانَ الَّذِی بِیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَیْءٍ وَإِلَیْهِ تُرْجَعُونَ؛ پس، از ناتوانى منزّه بدان آن کسى را که هستى هر چیزى به دست اوست و همگان به سوى او بازگردانده مى‌شوید» هر چیزی افساری دارد که این دیدنی نیست، این مُلک نیست، این ملکوت است و دست خداوند است نه خداوندی که «تبارک» است، به دست خداوندی است که «سبوح» است، تبارک برای مُلک است و سبوح برای ملکوت؛ بنابراین اسماء حسنی الهی حد وسط برهان الهی هستند. اگر خدای سبحان برهانی را در قرآن ارائه کرد کلید آن مطلب اسماء حسنایی است که ذیل آن برهان بیان کرده است زمانی سبحان است، زمانی غفور است زمانی عزیز است زمانی رحیم است. هر اسمی از اسمای حسنی خدا که در ذیل آیه قرار می‌گیرد مضمون آیه است و آیه با فهم آن اسم است که درست فهمیده می‌شود. بنابراین هر کس می‌خواهد برهانی را که در ذیل یکی از آیات الهی آمده است را خوب بفهمد باید اسم را بررسی کنید و معنای اسم الهی را در آیه بفهمد و از طریق آن اسم، برهان را بفهمد.