خداوند محوریت تحدی خود را قرآن قرار داد؛ چون تحدی پیامبر(ص) نسبت به کتاب و قرآنش بود به همین علت خداوند در مورد تهمت شاعر بودن پیامبر(ص) فرمود «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ»؛ ما شعر یادش ندادیم.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، آیتالله العظمی جوادی آملی شنبه، 19 بهمنماه، در تفسیر آیات 64 تا 76 سوره مبارکه یاسین بیان کرد: خداوند در سوره مبارک یاسین که در مکه نازل شده است با تناوب خاصی اصول سه گانه یعنی توحید، وحی و نبوت را محور اصلی کلام قرار میدهد و مسئله خطوط کلی اخلاق و حقوق را نیز در کنار آنها ذکر میکند. در جریان معاد فرمود که قلوب کافران و مشرکانی که در دنیا مهر شده است «خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ، بقره 7» هر کاری که در دنیا انجام میدهند همان کار را در قیامت میبینند «وَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ» در محکمه الهی همه اعضا و جوارح آنها شهادت میدهند که اینها چه کار کردند.
نفس انسان عذاب الهی را درک میکند
وی ادامه داد: جریان شهادت اعضا و جوارح انسان در محکمه الهی اقرار اعضا و جوارح نیست بلکه شهادت است و این نشان دهنده این است که انسان خودش است که تمام کارها را انجام داده و تمام اعضای بدن چه قوه درونی باشد چه قوه بیرونی، همه ابزار انسان برای انجام گناه هستند. بنابراین اینها هیچ مسئولیتی ندارند و همه مسئولیتها برای نفس انسان است از همین روست که درد و ادراک درد و عذاب نیز برای خود نفس خواهد بود و اگر چه این اعضا تکه تکه میشوند اما آنها که درکی از عذاب و درد ندارد و این نفس است که درد و عذاب را درک میکند.
آیتالله جوادی آملی تصریح کرد: جریان طمس (ناپدید شدن) و محو شدن تهدیدی است برای آن چیزی که انسانها فکر میکنند برای خودش است و مال خودش است، خداوند چندین بار در قرآن آن را مطرح کرده است و سوره یاسین آیه 66 سومین باری است که خداوند به این مطلب اشاره میکند «وَلَوْ نَشَاءُ لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْیُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى یُبْصِرُونَ؛ و اگر مىخواستیم، آنان را بر سر جایشان مسخ مىکردیم و شکلشان را زشت و قبیح مىساختیم، آن گاه نه مىتوانستند در آن عذاب حرکتى کنند و نه به حالت نخستِ خویش بازگردند» آیه 47 سوره نساء و آیه 88 سوره یونس نیز از دیگر مواردی است که جریان طمس و مسخ بیان شده است.
این مفسر قرآن کریم عنوان کرد: بنابراین طمس (ناپدید شدن) و مسخ و ختم از عذابهای الهی هستند تبهکاران در دنیا دچار آن میشوند. در این آیه خداوند به این مطلب اشاره دارد اگر بخواهیم تبهکاران را در هر منزلت و مقامی که هستند مسخ میکنیم که اگر بخواهند راه را ادامه بدهند نه میتوانند برگردد و نه میتوانند به جلو بروند.
وی تصریح کرد: بعد از بیان جریان معاد و سرانجام تبهکاران خداوند در آیه 69 این سوره به جریان نبوت اشاره میکند و تهمتهای مشرکان به پیامبر را رد میکند «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا یَنْبَغِی لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِینٌ». در جریان نبوت مشرکان در مقاطع گوناگون یا قبائل گوناگون هر کدام به یک جهت به حضرت به دین حضرت به کتاب حضرت اهانت میکردند. برخیهای میگفتند ساحر است، برخی میگفتند کاهن است برخی دیگر میگفتند مجنون است و دیگران میگفتند شاعر است.
این مفسر قرآن ادامه داد: در جریان کهانت و سحر آیات کمی در قرآن کریم نیست که حضرت را به این امور متهم میکردند. در آیه 28 به بعد سوره طور خداوند میفرماید: «فَذَکِّرْ فَمَا أَنْتَ بِنِعْمَتِ رَبِّکَ بِکَاهِنٍ وَلَا مَجْنُونٍ أَمْ یَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَیْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّی مَعَکُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِینَ؛ اى پیامبر ، اکنون که این حقایق را براى تو یادآورى کردیم، مردم را به فرجام کارشان تذکّر ده که تو به برکت نعمتى که پروردگارت به تو ارزانى داشته است کاهن و مجنون نیستى و نخواهى شد. بلکه مىگویند : محمّد شاعر است، ما اضطراب مرگ را بر او انتظار مىبریم. بگو: منتظر باشید که رویدادى درخور خویش در پیش خواهید داشت؛ من نیز مانند شما در انتظار آنم که عذابى از جانب خدا شما را فرا گیرد».
پاسخ خداوند به شبهه مجنون، کاهن و ساحر بودن پیامبر(ص)
آیتالله جوادی بیان کرد: لکن ذات اقدس اله در باره سه بی ادبی یک جور جواب میدهد و در مورد شعر جور دیگر جواب میدهد. در مورد بی ادبی اینکه پیامبر(ص) مجنون است برای اثبات عقل و عاقل بودن پیامبر به قلم قسم یاد میکند و میگوید«ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ مَا أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّکَ بِمَجْنُونٍ» اصلا ما بودیم که علم را به جهان آوردیم و قسم به علم، کتاب، به قلم و مکتوبات قلم تو مجنون نیستی. در مورد سحر و کهانت فرمود او ساحر نیست و کاهن نیست و آنچه آورده است حق است.
کرامت و معجزه جزء علوم نیست
وی ادامه داد: اما در مورد هیچ کدام از آن اهانتها نفرمود: «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الکهانت یا السحر» چرا که اینها از علوم غریبه هستند موضوع دارد محمول دارد، راه کسب دارد و هر کسی میتواند برود و یاد بگیرد اما یک علم حرام است. چرا که شاعر شدن هم همین طور است اما معجزه راه فکری ندارد، راه درس و بحث ندارد و قابل یادگیری نیست این فقط به قداست روح وابسته است این جزء وراثت الهی است که ذات اقدس اله این علم را به انبیاء الهی میدهد. این وراثت یک پیوند است که هر کس به آن مرحله برسد آن پیوند و وراثت به او میرسد. بنابراین کرامت و معجزه جزء علوم نیست. درباره سحر و کهانت فرمود تو ساحر و کاهن نیستی چرا که تو براهین داری.
آیتالله جوادی آملی بیان کرد: در جریان سحر و کهانت پیامبر (ص) حضرت علی (ع) در خطبه قاصعه بیان میکند که گروهی از مشرکان به پیامبر گفتند اگر نصف آن درختی را اینجا بیاوری به تو ایمان میآوریم، پیامبر نصف درخت را از مکان خودش حاضر کرد، مشرکان گفتند اگر نصف دیگرش نیز بیاید ما به تو ایمان میآوریم، پیامبر نصف دیگرش را نیز حاضر کرد، مشرکان باز گفتند اگر این درخت دوباره به هم بچسپند و به حالت اولیه برگردد به تو ایمان میآوریم و پیامبر نیز همین کار را کرد اما آنها باز هم ایمان نیاوردند و گفتند پیامبر ساحر است و کار سحر انجام میدهد.
پاسخ خداوند به شبهه شاعر بودن پیامبر(ص)
وی ادامه داد: اما درباره شعر فرمود: «وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ»؛ چرا که ذات اقدس اله محوریت تحدی خود را کتاب خود و قرآن قرار داد و گفت این کتاب خداست اگر شما هم میتوانید مانند این کتاب بیاورید، بیاورید. و چون تحدی پیامبر(ص) نسبت به کتاب و قرآنش بود به همین علت خداوند در مورد تهمت شاعر بودن پیامبر فرمود که ما شعر یادش ندادیم. در مورد معجزات نیز چون تحدی نکرد و نگفت من شق القمر کردم شما هم بکنید، یا من فلان معجزه را انجام دادم پس شما هم همان کار را بکنید اگر راست میگویید، نفرمود که ما به او سحر و کهانت آموزش ندادیم بلکه آنها را رد کرد و گفت که پیامبر(ص) ساحر و کاهن نیست.
قرآن یاد خداست/ خیالبافی نیست
آیتالله جوادی آملی عنوان کرد: خدا نفرمود «و ما علمنا السحر و الکهانه» خداوند فرمود «و ما علمنا الشعر»، به خاطر اینکه دوتای اول علم است اما از علومی که نباید استفاده کرد اما شعر خیال و اوهام است. قرآن یاد خداست، قرآن الهی است قرآن شفاف و روشن است. لذا در اول سوره فرمود: «وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ تَنْزِیلَ الْعَزِیزِ الرَّحِیمِ» این نمیتواند شعر باشد شعر خیالبافی است.